سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 خرداد 1403
  • درگذشت دكتر علي شريعتي، 1356 هـ ش
12 ذو الحجة 1445
    Tuesday 18 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۲۹ خرداد

      اشعار دفتر شعرِ خمیازه های شبانه شاعر مسعود احمدی

      مسعود احمدی

      دیگر هیچ قیصری بر مُردن گوزن‌ها نخواهد گریست...! " برای مسعود کیمیایی "
      ۹۷۹ بازدید     ۲۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      با ترس های ما، زندگی نکنید !
      ۲۷۹ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      من جیغ درخت هایی هستم که امسال ، ویلا شدند ... من قرار بود طیاره ای باشم که هیچگاه از پاریس
      ۵۷۵ بازدید     ۲۶ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      بهار که می آید دلم به مساحت تمام باغهای گیلاس می گیرد ... وحشت تمام شدن ، گلوی بغض هایم را می ف
      ۸۲۷ بازدید     ۳۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      بغض کرده ام از اندوه پنجره هایی که دوشیزگانِ ایستاده بر قاب هایشان را از دست داده اند ...
      ۷۲۹ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      گریم های عجوج بر صورتک های زنانه ی این شهر زخمی زار می زنند... روسری های شفاف بر کلّه کدو
      ۵۸۶ بازدید     ۲۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      بهار من بیا و شکوفه هایت را دوباره برایم صورتی گریه کن ... بیا و شیطنت شب بوها را دوباره
      ۴۷۲ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      تمام خرگوشها را خواهند خورد گوسفندانی که چوپان شان با لوله ی تفنگ نی می زند ... !
      ۷۶۹ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      دوباره آغاز می شود جنگ با شلیک هوایی ... سربازان از ذوق آتش بس کبوتر صلح را در آسمان ندیده
      ۵۶۳ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      عروسک رویاهایش را صورتی نقاشی کرده بود دخترک پناهجو ... برادرش با مداد تفنگی سیاه
      ۳۵۷ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      انگار که هنوز خرمشهر را خدا آزاد نکرده است... انگار که دزفول هنوز سه وعده در روز موشک می خ
      ۶۳۵ بازدید     ۷ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      قلم و کاغذ می دهند به کودکان جنگ تا کوه و دشت را نقاشی کنند ... ناگاه ... تمام د
      ۱۰۵۹ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      نیمه شب دلتنگی هایم را آهسته می گریم... می ترسم سحر _ دخترم _ بیدار شود ...! پ
      ۴۷۳ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      پشتِ میله ی هذیان های راه راه هر شب شاعری را دار می زنند تا جهان رام شود ... امشب ن
      ۳۹۷ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      لعنت بر تو ! می خواهم برای همیشه فراموشت کنم عکس هایت را می سوزانم... وضو می گیرم تا از
      ۴۱۸ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      اسمم را فراموش کرده ام ...! آمده ام بپرسم آنگاه که دوستم داشتی چه صدا می زدی مرا
      ۵۲۱ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      هر شب یک ستاره در آسمان می میرد و یک واژه در من و یک قرار ، در دفتر خاطرات تو ...!
      ۳۹۷ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      فردا شعر خواهم شد هنگام که « خورشید » سر بر شانه های بلندِ دیوارِ زندان شهر بگذارد و های ه
      ۹۲۸ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      یک هفته است که مرده ام همسرم برای اولین بار خندید پارچه ی سیاه خانه را باد برد نانوای مح
      ۶۴۰ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      تا خانه ی من راهی نیست بُقچه ات را بردار از دریا که دور شدی در انتهای جنگل راش ها به سوی در
      ۴۳۱ بازدید     ۲۸ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      آخرین خاطره ی بوسه هایت را سالهاست از حافظه ی لب هایم پاک کرده ام ... اما گردوهای
      ۱۳۵۱ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      تو شعر می گویی و من داستان ... تو قرمز می پوشی و من زرد .. تو دریا را دوست داری و من جنگل
      ۱۳۹۴ بازدید     ۲۶ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      ممنوع کرده ای که عاشقانه بگویم پس بگذار برایت سیاسی بسرایم: من مصدقِ سرزمینِ قلبِ خاکست
      ۹۲۷ بازدید     ۲۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      چقدر آشناست این دست های سفید و کشیده که دارند مرا شستشو می دهند و رژهای صورتی تو را از گردن
      ۴۹۷ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      من : درختی فرسوده ام که زیر سنگینی هزاران کلاغ فربه قوز کرده است...! مزرعه ای از آفتاب گردا
      ۶۵۲ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      آنوقتها که هنوز به دنیا _ ی شما _ نیامده بودم پا به پای پدر ستاره می کاشتم و زمین ها را هر ش
      ۵۵۳ بازدید     ۲۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      میان این همه آژیر و بوق تمام دلواپسی ام اینست که گفته باشی دوستت دارم و من نشنیده باشم...!
      ۵۵۲ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      آن زن با چشم هایش حرف می زند آن مرد با شعر هایش آن سرباز با تفنگ اش ... . . . اینجا کسی
      ۵۸۷ بازدید     ۲۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      شاعری که پدرش قصاب بود غروب یک روز تمام شعرهایش را به سیخ کشید و روی آتش کارتن های خالی
      ۳۸۰ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      برایت نامه ی عاشقانه می نویسم : اندازه ی رودخانه ای بزرگ که بوسه های کوه را به دریا می رساند
      ۴۵۳ بازدید     ۲۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      سراپا شعر می شود کولی ترین دختر فالگیر وقتی بو می کشد کف دست هایم را : آقای سیبیل مخملی !
      ۶۳۲ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      کاش علاءالدین بودم تا دنیای بی خورشید تان را روشن می کردم خشاب تفنگ هایتان را _ تمام
      ۵۵۱ بازدید     ۲۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      روزی که باد روبروی دریایی با چشم های شور روسری را از موهای تو دزدید دل من اقیانوسی شد ک
      ۷۲۷ بازدید     ۷۸ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      بهار در آبادی ما زنی ست پا به ماه...ٔ
      ۹۴۵ بازدید     ۴۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      مرا یک روز در فتح مکه و دیگر بار در کوچه پسکوچه های موصل سر بریدند ! من تکرار فریادم در
      ۶۳۲ بازدید     ۴۵ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      یک شب ، تمامِ خشمِ خود را ، جار خواهم زد در نافِ « تهرانسر » ، خودم را ، دار خواهم زد !
      ۱۴۴۹ بازدید     ۵۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      شعرهایم عق می زنند و عاشقانه هایم را تمام بالا می آورند هنگام که سربازان مین های ضد نفر را
      ۶۲۴ بازدید     ۶۰ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      کوزه هایتان را جمع کنید ! مردی تنها آن سوی دریاها سکوت کرده است اما هنوز پشت شیار اخم های
      ۷۷۳ بازدید     ۴۵ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      ایستاده ام زیر رنگین کمانی بزرگ که شالیزار را به جنگل پُل زده است تا فریاد برآورم : دوستت
      ۴۶۹ بازدید     ۲۵ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      در کابوس هایم شبی خورشید عاشق ماه شد به خانه باز نگشت غروب ! چادر شب را به آتش کشید ! و
      ۷۲۵ بازدید     ۵۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      ماه ، میان یخِ برکه گیر افتاده است...ماهی قرمز زیر شیشه ای ضخیم آرام نجوا می کند : طاقت بیار
      ۴۵۹ بازدید     ۲۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      گمانم تب داشت دختر ارباب !
      ۵۳۲ بازدید     ۴۰ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      انتهای شب را دوست دارم ! وقتی جهان را تاریک می کنی !
      ۵۲۸ بازدید     ۶۶ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      زمستان آمد... تا دریابم رسیدن به بهار آنقدرها هم ساده نیست ! تا عود کند دوباره افسردگی هایِ ن
      ۵۸۳ بازدید     ۶۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      کمی دورش را خلوت کنید بگذارید نفس تازه کند ! مسیر فا
      ۵۰۸ بازدید     ۳۵ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      هی... سلام دختر خورشید ! اطلسی های پیراهنت را که می بینم دلم انار می خواهد ! عشوه ات را
      ۵۸۸ بازدید     ۸۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      فاصله ای کوتاه از ضخامت سیبیل استالین تا انگشتری عقیق ابوبکر بغدادی بیش نمانده ست !
      ۴۵۷ بازدید     ۳۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      خواب هایم را سری بزن امشب ! بیا و اوج بگیر تصنیف هایم را در شبی که قورباغه ها در سراشیب آب نیز
      ۴۹۴ بازدید     ۴۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      کابوس هایم را سری بزن _ امشب _ با کدخدای دلت ساخته ام ! بلندترین مناره ی عشق به خاطرت دزدیده
      ۶۰۶ بازدید     ۷۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      سنگ می زدند مردان، بر سینه ی زنی ، که روزی ، سنگ او را ، بر سینه می زدند !
      ۷۰۱ بازدید     ۱۱۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      این روزها در انتهای کوچه ای بن بست شکل خانه ای هستم د
      ۷۵۵ بازدید     ۵۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      شیهه می کشید شب شرم آور در گوش های کارتن خوابی که ساعتی قبل شیشه اش را کشیده بود ! مرد
      ۵۴۸ بازدید     ۳۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      هفت سنگ سینه ی برکه را سنگ نزن ! پیکر زخمی ماه را نمی بینی مگر ؟!
      ۵۳۲ بازدید     ۸۷ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      در این دهکده ی متروک در حاشیه ی این جنگل بی کتاب کاغذی یافت اگر کنم خواهم سرود از کلاغهای گر
      ۴۵۱ بازدید     ۴۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      برخی می گویند ، محرم در کوچه ی بالایی شور و حال بیشتری دارد قیمه اش گوسفندی ست ! برخی شبها ک
      ۴۹۳ بازدید     ۳۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      کاش آدم برفی بودم !روزی سرد،میان دست های دختری با چشم های قهوه ای متولد می شدم !
      ۴۲۴ بازدید     ۲۶ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      شبی عاقبت دختر خورشید را خواهم دزدید و به جنگل خواهم گریخت ! من سهم عدالتم را می
      ۶۱۵ بازدید     ۵۰ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      شعرهایم تکه لباس هایی ست چروک آویخته بر چوب لباسی مادر بزرگ !
      ۶۰۲ بازدید     ۶۰ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      هان ای شاعران مکر و غرور ! ای آسیاب های بلغور واژه های تنگ و نمور ! شمایان ذوق آمده از آمدن
      ۸۴۴ بازدید     ۴۴ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      من از پشت کوه آمده ام از انتهای زمین ! جایی که پدر در بهار‌ تنها به عمق اخم های زمین شخم
      ۵۷۵ بازدید     ۲۹ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      خواب دیده ام بانو ! _ خوابی عجیب - خواب دیده ام ، خواب هایت را دزدیده اند ! دلواپسم !
      ۴۳۲ بازدید     ۴۱ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      کروکودیل ها کبک هایشان خروس می خوانَد کنار برکه ای که کفتارها و کفچه مارها در کمین جفت گیری
      ۵۷۵ بازدید     ۳۸ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      ِمرا با خاک انداز ، از خرپُشته ی بهشت به این خرابه انداخته اند !!! بر خط
      ۶۴۰ بازدید     ۴۳ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      چنگ بزن هوا را _ چنگ _ نوشداروی من است قبل از مرگ نسیمی که از لای انگشتان تو عبور کند !
      ۶۷۷ بازدید     ۴۸ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      دهقانم ! پیراهنی پوشیده ام : زرد ! تاریکی هایتان را به آتش خواهم کشید شبی با شعرهای چهارخانه ا
      ۳۶۴۰ بازدید     ۱۰۲ نظر

      ادامه شعر

      مسعود احمدی

      سرگردانم ! چونان بادکنکی مست ،تلو خوران ! زیسته در وحشت داغِ حادثه هایی تیز ! از سرفه های زمین تا
      ۵۷۲ بازدید     ۶۳ نظر

      ادامه شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1